راهاندازی یک کسبوکار میتواند موجب ثروتمند شدن شما شود. اما این به آن معنا نیست که لزوما از وضعیت خود رضایت داشته باشید.
محققان مدتها روی این موضوع کار کردهاند که کارآفرینان بهطور کلی نسبت به افرادی که برای کس دیگری کار میکنند، احساس رضایت بیشتری دارند. همچنین مطالعات نشان داده فاکتور کلیدی چنین احساس رضایتی پول است؛ هر چقدر بیشتر، بهتر.
اما در سالهای گذشته، تحقیقاتی که در حوزه روانشناسی و اقتصاد صورت گرفته، نگاه دقیقتری به ارتباط بین کارآفرینی و رضایتمندی عمومی داشته است. درست است که پول مهم است، اما سود و زیان تنها احساس کارآفرینان را در مورد کسبوکارشان توضیح میدهد. محققان میگویند گذشته یک کارآفرین – از میزان تحصیل گرفته تا تجربه داشتن در استارتآپهای دیگر – در احساس رضایتمندی او از بنگاهی که میخواهد تاسیس کند، تاثیرگذار است. بهعنوان مثال، کارآفرینانی که تحصیلات بالاتری دارند، معمولا احساس رضایتمندی کمتری دارند، چون انتظارات آنها از شانس موفقیت و پتانسیل درآمدزایی بالاتر است.
در ضمن، اگرچه کارآفرینان کارشان را با تمایل به مستقل بودن پیش میبرند، اغلب موارد دیگر نیازهای احساسی مهم را که باعث میشود احساس بدی در مورد کارشان داشته باشند، نادیده میگیرند.
در اینجا نگاه دقیقتری به این فاکتورها و فاکتورهای دیگری که بیش از پول باعث رضایتمندی کارآفرینان یا عدم رضایتمندی آنها میشوند، خواهیم داشت. یکی از دلایل اصلی که کارآفرینان کسبوکار خود را در مرحله اول آغاز میکنند، جذابیت آزادی حرفهای است. آنها دوست ندارند زیر سیطره رئیس و بوروکراسی اداری باشند و از اینکه این شانس را دارند که برای نوع کارشان و زمان کارشان و مشتری خودشان تصمیم بگیرند، لذت میبرند.
اما تحقیقات نشان میدهد اگر یک کارآفرین به استقلال کاری بیش از هر چیز دیگری اهمیت دهد، حس رضایتمندی نخواهد داشت. موسسانی که بر تعیین قوانین خودشان تمرکز میکنند، فاکتورهای دیگری را کهی در رضایت از شغل مهم است نادیده میگیرند؛ فاکتورهایی مثل تنوع در نوع کاری که انجام میشود، انجام کار از ابتدا تا انتها، مشاهده یک دستاورد قابل شناسایی و بازخورد گرفتن در مورد عملکردشان.
لئون شوئت، استادیار مدیریت در دانشگاه ایندیانا که در مورد رفتار کارآفرینی تحقیق میکند، در مطالعهای در سال ۲۰۰۹ گروه بزرگی از موسسان و غیرموسسان را مورد بررسی قرار داده است. از هر دو گروه در مورد سطح چهار فاکتور بالا که در کارشان تجربه کردهاند و نیز در مورد رضایت شغلی آنها سوال شد.
شوئت تاکید میکند که کارآفرینان نسبت به کارمندان عادی، از استقلال کاری خود احساس رضایت بیشتری دارند اما در ضمن او دریافته که برای تنوع کاری و بازخورد نیز به شدت ارزش قائلند، اگرچه لزوما نمیدانند که برای رضایتمندی خود به این فاکتورها نیاز دارند.
پی بردن به این موضوع، با در نظر گرفتن یک یافته دیگر، اهمیت بیشتری مییابد:
کارآفرینان نسبت به کارمندان حقوق بگیر در همان سطح سازمانی، این فاکتورها را با قدرت بیشتری احساس میکنند. وقتی ویژگیهای شغلی که آنها بیش از همه برای آن اهمیت قائلند وجود داشته باشد، کارآفرینان نسبت به کارمندان حقوقبگیر احساس رضایت بیشتری دارند و اگر این ویژگیها نباشد، این حس برعکس است. شوئت معتقد است دلیل این موضوع آن است که کارآفرینان در خط مقدم کسبوکار هستند و این فرصت را دارند که بیشتر در معرض منبع این احساسات قرار گیرند.
او میگوید نکته مهم این است که کارآفرینان نمیتوانند انتظار داشته باشند چون برای خودشان کار میکنند، خیلی راحت بتوانند احساس رضایتمندی داشته باشند، اگرچه او به این نتیجه رسیده که بسیاری از کارآفرینان فکر میکنند همین کافی است.
با علم به این موضوع، شوئت پیشنهادهایی برای کارآفرینان دارد. اگر کارآفرینان حس کنند شغلشان تنوع کافی ندارد، باید به دنبال فرصتهای جدید و البته مرتبطی برای توسعه کسبوکارشان باشند. مثلا موسس یک انتشارات اینترنتی باید سرویسهای اضافهای مانند ویرایش کپی یا تبلیغات را به شرکت خود اضافه کند. شوئت میگوید این استراتژی روش نسبتا امنی برای افزودن وظایف جدید و جالبتر به یک شغل است، بدون اینکه شرکت اصلی را نادیده بگیرد یا از حوزه مهارتهای یک کارآفرین فراتر رود.
برای کارآفرینان بازخورد گرفتن بهطور خاص کار سختی است، چون آنها اغلب به تنهایی کار میکنند. در این موارد، توصیه شوئت این است که موسسان کار خود را بهطور پیوسته ارزیابی کنند. به گفته او بهترین راه برای انجام این کار این است که وظایف به اجزای کوچکتری تقسیم شوند. مثلا، پاسخ دادن به سوالات کلی مثل «عملکرد استارتآپ من چگونه است؟» یا «آیا به عنوان یک موسس عملکرد خوبی دارم؟» سخت است. بهتر است سوالات خردتری با پاسخهای روشن پرسیده شود: «جلسه فروش چقدر اثربخش بود؟» یا «آیا سفر کاری اخیر در بالا رفتن پرداختهای شرکت تاثیر داشته است؟»
تحصیلات بالا، ناامیدی کارآفرینان
یافته دیگری که از تحقیقات سالهای گذشته به دست آمده این است که رزومه یک کارآفرین انتظارات او را شکل میدهد. اینکه این انتظارات برآورده شوند یا نه، میزان احساس رضایت کارآفرینان را مشخص میکند.
مثلا وقتی صحبت از تحصیلات به میان میآید، اغلب اوقات به رضایتمندی بیشتر منجر نمیشود. محققان در هلند دریافتهاند که کارآفرینان با سطوح بالای تحصیلات عمومی – مثلا از گروه دانشگاهی آیوی لیگ۱ – نسبت به کارآفرینانی که تجربیات عملیتر و حرفهایتر داشتهاند، از درآمدزایی استارتآپ خود چندان احساس رضایت نمیکنند.
دلیل چیست؟ بسیاری از افرادی که تحصیلات بالای دانشگاهی دارند، تواناییهای خود را دستبالا میگیرند و در نهایت بهدلیل اینکه سریع به موفقیت نمیرسند یا چیزی را که فکر میکنند لایق آن هستند به دست نمیآورند، احساس ناامیدی میکنند. اینگرید ورهل، استادیار کارآفرینی در مدرسه مدیریت روتردام میگوید: «افراد وقتی تحصیلات بالا دارند، انتظارات بالاتری هم دارند. آنها انتظار دارند در هر چیزی خوب باشند، هزینه-فرصتهای بالاتری در اختیار دارند و اغلب انتظار دارند مشاغل سطح بالا داشته باشند.»
از طرف دیگر، کارآفرینانی که در حوزههای مرتبط آموزش معمولی دیدهاند، از درآمد نهایی خود بیشتر راضی هستند. همچنین آنهایی که در مدیریت مالی تجربیاتی به دست آوردهاند. به نظر میرسد این افراد تصویر واقعگرایانهتری از نحوه اداره کسبوکار و نیز درآمدی که در نهایت به دست میآورند، ترسیم میکنند.
این به آن معنا نیست که کارآفرینان تحصیلکرده نسبت به افرادی که تجربه تحصیلی خاصی ندارند، کاری را بهتر یا بدتر انجام میدهند. در عوض، رضایت از درآمد از بسیاری جهات به این مرتبط است که افراد چگونه با همتایان خود مقایسه میشوند. در آیوی لیگ، دانشجویان ممکن است وارد سطوح بالای مدیریتی شوند و حقوقهای بالایی دریافت کنند که این باعث میشود حقوق کارآفرینان معمولی کم به نظر برسد. افرادی که در حوزههای خاصتری تحصیل کردهاند، شاهدند که همتایان آنها در کسبوکارهای مشابهی کار میکنند و بنابراین انتظارات واقعگرایانهتری خواهند داشت. ورهل میگوید دینامیک مشابهی که در کار وجود دارد، در مورد افرادی است که کسبوکارهایی با سرمایه اولیه بسیار زیاد راهاندازی کردهاند. طبق تحقیق او، افرادی که کارشان را با پول زیادی شروع میکنند، انتظار بازدهی مالی زیادی دارند. وقتی بازدهی مالی آنقدر که انتظار دارند زیاد نیست، از کارشان احساس رضایت ندارند.
قضاوت ضعیف کارآفرینان سریالی
افرادی که در راهاندازی کسبوکارهای جدید تجربه زیادی دارند، به نظر میرسد نسبت به آنچه برای اداره یک شرکت لازم است کنترل دارند و میتوانند انتظارات واقعگرایانهتری ایجاد کنند. اما تحقیقات نشان میدهد آنها اغلب نسبت به کارآفرینانی که اولین بار جایی را تاسیس میکنند، احساس رضایت کمتری دارند.
مشکل کلیدی این است: کارآفرینان سریالی نمیتوانند محدودیتهای خود را تشخیص دهند. برای کارآفرینانی که کسبوکارهایشان در گذشته رشد کرده، مشکلی که وجود دارد این است که بازار به شدت دینامیک است و دائم تغییر میکند. ورهل میگوید: «کارآفرینان سریالی باید بدانند که پیروزیهای آنها در گذشته قرار نیست همیشه تکرار شود. ناآگاهی از این موضوع میتواند بر رضایتمندی آنها از کارشان سایه بیفکند.»
حتی اگر یک کارآفرین سریالی در مقایسه با کارهای قبلی خود درآمد بیشتری داشته باشد، این درآمد میتواند از انتظار او کمتر باشد که به رضایت کمتر منجر میشود.
از سوی دیگر، کارآفرینانی که کسبوکارهای قبلی آنها با شکست مواجه شده، ممکن است ارزش تجربیات قبلی خود را هنگام راهاندازی یک بنگاه جدید بیش از حد دست بالا بگیرند و اگر در بنگاه جدید این انتظارات برآورده نشود، احساس نارضایتی کنند. تحقیقات مختلف نشان میدهد تجربهای که از بنگاههای شکستخورده به دست آمده لزوما تاثیر مثبتی بر عملکرد بنگاههای جدید ندارد.
دلیل کارآفرین شدن افراد مهم است
دلیل اینکه یک کارآفرین شغل قبلی خود را بهعنوان یک کارمند حقوقبگیر رها کرده، بسیار مهم است. اگر کسی مجبور شده بهکار مستقل روی آورد، نسبت به شخصی که با انتخاب خود قدم در این راه گذاشته، احساس رضایت کمتری میکند. در مطالعهای به نام «من هیچ رضایتی به دست نمیآورم» در سال ۲۰۰۹، دو محقق از حدود ۱۵۰۰ کارآفرین تازهکار پرسیدند چقدر از کارشان احساس رضایت دارند.
این کارآفرینان که در نتیجه بالا رفتن نرخ بیکاری شغل خود را از دست داده بودند و مجبور شده بودند به کارآفرینی روی آورند، با اینکه در مقایسه با کارآفرینانی که داوطلبانه کسبوکاری راه انداخته بودند (و بهدلیل اینکه به دنبال فرصتهای تازه هستند به آنها کارآفرینان فرصت گفته میشود)، درآمد یکسان داشتند، اما از کار خود رضایت کمتری داشتند. به علاوه، کارآفرینانی که قبل از راهاندازی بنگاه خود، بیش از ۱۲ ماه بیکار مانده بودند، نسبت به کارآفرینان فرصت، ۱۷ درصد رضایت کمتری دارند.
استفان هیکس، استاد و مدیر اجرایی «مرکز اخلاقیات و کارآفرینی» در دانشگاه راکفورد میگوید، کارآفرینان فرصت مثل هنرمندان و موسیقیدانان هستند. آنها بهطور ذاتی انگیزه دارند شرکت راهاندازی کنند. اگر برای کارشان پول دریافت کنند، یک مزیت افزوده برای آنها محسوب میشود، اما لزوما پیشرضایت رضایتمندی آنها نیست. کارآفرینان اجباری از چنین احساسی برخوردار نیستند. هیکس میگوید راهاندازی یک استارتآپ مثل شروع یک رابطه جدید نباید احساس یک انتخاب را به انسان بدهد.
مربیان کارهای خوب و بد زیادی انجام میدهند
یک مشاور میتواند به کارآفرینان کمک کند از بنگاهی که راهاندازی کردهاند راضی باشند. اما این مشاوره باید در زمان مناسب صورت گیرد و نقش آنها به شیوه درستی اجرا شود. اتینه سنت جین، استاد مدیریت دانشگاه کبک، در مطالعهای که همین امسال انجام داده، دادههایی را در بیش از ۳۰۰ کارآفرین تازهکار و افرادی که آنها را تربیت کردهاند، آنالیز کرده است. سنتجین دریافته که بین مربیگری و خودباوری رابطه مهمی وجود دارد یعنی افزایش خودباوری بهطور مستقیم و مثبتی با رضایت از کارآفرینی رابطه دارد.
از نظر سنت جین، این یعنی مربیان خیلی سریع و از همان مراحل اولیه باید وارد کار شوند. بعد از دو یا سه سال، بسیاری از تصمیمهای مهم اتخاذ شدهاند. اگر مشاور و مربی در این مرحله وارد کار شوند – بهخصوص اگر بنگاه دچار دردسر شده باشد – مطمئنا خیلی دیر شده و هر دو طرف احساس رضایتمندی نخواهند داشت.
پاورقی:
۱) Ivy League، مجموعهای از دانشگاههای مشهور آمریکا که در شمال شرقی این کشور واقع شده و علاوهبر قدمت، اعتبار علمی زیادی دارند و عبارت است از دانشگاههای کلمبیا، براون، کرنل، پنسیلوانیا، هاروارد، پرینستون، ییل و کالج دارتموث.
یک تیم محقق از گروهی کارآفرین درخواست کردند میزان رضایت شغلیشان را از ۱ (پایینترین) تا ۵ (بالاترین) رتبهبندی کنند. سپس آنها پاسخها را با نتایجی که از مجموعه پرسشهای دیگری مطابقت دادند. در اینجا میانگین رضایتمندی این کارآفرینان به همراه نتایجی که از پرسشهای دیگر به دست آمده نشان داده شده است. به عنوان مثال، عدهای که موافق بودند سطح درآمد بالایی داشتهاند، میانگین رضایت ۷۳/ ۴ به دست آوردند.