اجازه بدهید کمی از لحن رسمی و جدی فاصله بگیرم و خیلی صریح بپرسم «آیا خوشگل و خوشتیپها بیشتر از مردم معمولی پول درمیآورند؟» در نگاه اول ممکن است به نظر برسد که پاسخ این سوال مثبت است.
خودتان را جای یک مدیر بگذارید. دو رزومه کاملا مشابه به دست شما میرسد. هر دو یک رشته را در یک دانشگاه خواندهاند. با یکدیگر در یک شرکت مشغول به کار شدهاند و با سابقه کاری مشابه، باید یکی را انتخاب کنید. یکی از این دو خوشچهره و خوشلباس است و با لحنی مناسب حرف میزند. دیگری اما با ظاهری آشفته و چهرهای نهچندان جذاب برای مصاحبه آمده است. کدام گزینه را انتخاب میکنید؟
بیشتر مردم در شرایط مشابه، کارمند خوشتیپ را ترجیح میدهند. هرچند مدعی میشوند که برای استخدام کارمند زیبا، حاضر نیستند رزومه حرفهای متقاضیان را نادیده بگیرند. همین موضوع باعث میشود که جویندگان کار، علاوه بر دریافت مدارک دانشگاهی و حرفهای به عملهای زیبایی، لوازمآرایشی و لباسهای فاخر روی بیاورند تا شغلی بهتر با درآمد بیشتر کسب کنند.
انتهای مسیر رقابتی چندان جالب نیست. هزینه زیاد برای لباس و آرایش باعث میشود که دستمزد اضافهای که کارمند میگیرد بهسادگی خرج شود. در عمل پولی که برای او میماند میتواند کمتر از قبل باشد. اما چون همه این راه را میپیمایند، نرسیدن بهظاهر میتواند موقعیت شغلی را به خطر بیندازد. بر طبق نظریه بازیها، درنهایت همه پول خرج میکنند تا پول کمتری به دست بیاورند، چون همه همین کار را میکنند!
مطالعات چه میگویند؟
انجام مطالعه آکادمیک بر روی ارتباط حقوق با زیبایی ظاهری کار سادهای نیست. مهمترین مانع مطالعه، نداشتن متری برای جذابیت است. ما نمیتوانیم به زیبایی افراد عدد نسبت بدهیم. توصیف کیفی هم به سلیقه افراد بستگی دارد. شاید من آرایش زیاد و اغراقشده را غیرجذاب بدانم درحالی که همین ظاهر برای شخصی دیگر جذابیت داشته باشد.
همچنین شاید کسی با خرجی اندک در ماه ظاهری دلچسب پیدا کند، درحالیکه کارمندی دیگر باوجود هزینه چندمیلیونی، فاقد جذابیت باشد. برای همین مقدار هزینه ماهانه نمیتواند ملاکی برای اندازهگیری جذابیت باشد.
یک مشکل اساسی دیگر نداشتن حجم کنترل قابلاعتماد است. مثلا کسی نمیتواند بهدقت تعیین کند که درآمد من با ظاهری جذابتر چقدر بیشتر میشد. اگر قرار باشد من را با اشخاص دیگر مقایسه کنند بهسختی میتوان گفت که تنها وجه تمایز من با آنها به ظاهرمان برمیگردد.
مهمترین مانع مطالعه نداشتن متری برای جذابیت است. ما نمیتوانیم به زیبایی افراد عدد نسبت بدهیم. توصیف کیفی هم به سلیقه افراد بستگی دارد.
باوجود مشکلات و ابهامات جدی، مطالعات انجامشده در انگلستان، آمریکا و چین تایید میکنند که پیدا کردن شغل برای کارمندان زیباتر و خوشتیپتر، راحتتر خواهد بود. همچنین بررسیها نشان میدهد که دو کارمند مشابه با ظاهر متفاوت دستمزد مشابه ندارند. یک گروه محقق ایتالیایی پی بردند که افراد جذاب تا ۲۰ درصد شانس بیشتر برای گرفتن مصاحبه کاری دارند.
عمده دلیل این موضوع به روز مصاحبه مربوط میشود. کارمند جذاب و شیرینسخن میتواند مصاحبهکننده را تحتتاثیر قرار بدهد. مصاحبهکننده دوست دارد با این فرد بیشتر مراوده کند و شاید حتی از زیبایی او در موقعیتهایی مثل نمایشگاهها استفاده کند. برای همین ممکن است سر کیسه را برای این افراد شلتر کند.
خوشتیپی دردسر دارد
شوخی نمیکنم. خوشتیپ شدن با هدف افزایش درآمد، بدون دردسر نیست. اولین دردسر همانی است که پیشتر به آن اشاره کردیم. خوشلباسی خرج دارد.
برای آن که خوشتیپ بهنظر بیایید علاوه بر خرید مداوم لباس به ساعت، کفش، اودکلن، کیف، موبایل، خدمات آرایشگاهی و دهها خرج دیگر هم نیاز خواهید داشت. برای کسی که در ماه حدود دو میلیون تومان حقوق میگیرد این خرجها میتواند دشوار باشد.
اما تمام دردسرها به همینجا ختم نمیشود. بررسیها نشان میدهد که کارمندان خوشتیپ، بهخصوص اگر حقوق بیشتر بگیرند، موردپذیرش کارمندان دیگر قرار نمیگیرند. ازیکطرف کارمندهای عادی در کنار افراد جذاب احساس بدی پیدا میکنند و کمتر جذاب به نظر میرسند. از طرف دیگر کارمندها از این بیعدالتی و تبعیض راضی نخواهند بود.
یکی دیگر از مشکلات، آزار و اذیت جنسی در محیط کار و بیرون از محل کار است. اگر مدیری با اهداف غیرحرفهای شخصی را استخدام کند، احتمالا بالاخره تصمیم میگیرد از نتایج حقوق اضافهای که در این مدت پرداخت کرده بهرهمند شود. این اتفاق کمتر برای متخصصهایی که فقط به دلیل رزومه کاری استخدام شدهاند میافتد.
مطالعات مشابه نشان میدهد خانمهایی که باهدف درآمد بیشتر بهظاهر خود توجه ویژه داشتهاند، در مسیر رفتوآمد به محل کار هم بیشتر از سایرین مورد آزار قرار میگیرند.
درنهایت بیشتر آنها تصمیم میگیرند از تاکسی دربست یا خودروی شخصی برای رفتوآمد استفاده کنند. همین موضوع هزینههای بیشتری را به خوشتیپها تحمیل میکند. درنهایت ممکن است اضافهحقوقی که با هزار منت و توقعهای غیرحرفهای به کارمندی داده میشود، کمتر از هزینههایی باشد که فرد برای خوشتیپشدن میپردازد.
خوشگلها در ردههای پایین شغلی
نکتهای که باید در ارتباط زیبایی ظاهر و موقعیت شغلی به آن توجه کنیم این است که بیشتر این حرفها در مورد موقعیتهای شغلی رده پایین صادق هستند. ممکن است فروشنده خوشتیپ به فروشنده بدتیپ ترجیح داده شود. اما هرقدر که جایگاه شغلی بالاتر میرود، خوشتیپ بودن کماهمیتتر میشود.
این نتیجه تا حد زیادی معقول است. شاید برای پذیرش بیمارستان، کارمند زیباتر را ترجیح بدهیم؛ اما برای عمل قلب باز ظاهر جراح تاثیری در ذهنیت ما نخواهد داشت. ما بیشتر به دنبال جراحی ماهر و باتجربه هستیم. به همین دلیل ممکن است جراح قلب تنها به دلایل شخصی و با اختیار کامل بهظاهر خود اهمیت بدهد. از طرفی این افراد درآمد زیادی دارند و مخارج اینچنینی به آنها فشار نمیآورد.
آیا برای رسیدن به موقعیتهای بالاتر شغلی هم لازم است به ظاهر اهمیت ندهیم؟
سوال جالب، برقرار بودن عکس این رابطه است. یعنی همانطور که در ردههای پایین شغلی ظاهر اهمیت کمتری دارد، آیا برای رسیدن به موقعیتهای بالاتر شغلی هم لازم است به ظاهر اهمیت ندهیم؟ باید بگوییم لزومی ندارد که ظاهر آشفته باعث پیشرفت شغلی و رسیدن به ردههای بالای شغلی بشود. اما اگر قصد داریم به این جایگاهها برسیم باید به ارتقای مهارتهای آکادمیک، شغلی و حرفهای بیشتر از ظاهر اهمیت بدهیم.
بیتوجهی بهظاهر شاید باعث شود وقت و پول بیشتری برای ارتقای سطح مهارتها در اختیار داشته باشیم. در این صورت تنها ظاهری قابلقبول، تمیز و مرتب برای ساختن ارتباطات کافی به نظر میرسد. بنابراین منابع زیادی برای کسب مشاغلی با درآمد کمتر هزینه نخواهد شد و فرد میتواند بر پیشرفت شغلی تمرکز کند.
رقابت دلیلی برای رشد
آیا افراد خوشتیپ انگیزه کمتری برای پیشرفت دارند؟ برای این ادعا نتوانستم هیچ مطالعه علمی یا شاهدی تجربی پیدا کنم. بااینحال شرایطی قابلتصور است که پیروزی ساده در سالهای اولیه کار مانعی برای رشد باشد. اگر تنها به خاطر ظاهر زیبا خیلی زود به استخدام دربیایید برای رسیدن به مدارج علمی بالاتر انگیزه کافی نخواهید داشت.
در مقابل کسی که از این نعمت بیبهره است اگر بخواهد برنده رقابت باشد باید دانش خود را گسترش دهد. شاید در آینده او کسی باشد که کارمندهای زیباتر را استخدام میکند.
اگر موفقیت و زیبایی ارتباط داشتند، جک ما به هیچجا نمیرسید.
بهبیاندیگر اینطور نیست که آدمهایی که باظاهری نازیبا بهدنیا میآیند هیچ شانسی برای رسیدن به موفقیت نداشته باشند. یک مثال معروف «جک ما» بنیانگذار شرکت علیبابا است. ظاهر جک ما برای استخدام شدن در KFC مناسب نبود و او را رد کردند. شاید اگر جک در همان تلاش اول او به استخدام یک رستوران در میآمد، هرگز شرکتی به نام علیبابا زاده نمیشد.
البته جک ما فقط یک مورد است. هزاران فرد با ظاهری غیرجذاب در جهان وجود دارند که هیچکدام مالک شرکتی چند میلیارد دلاری نیستند. اما جک ما نشان میدهد که رسیدن به ردههای بالا برای افرادی که از زیبایی بیبهره هستند، غیرممکن نیست.
تاریخمصرف زیبایی
زیبایی و جوانی ابدی نیست. بالاخره روزی میرسد که پوستمان چروک بخورد، موهایمان سفید شود و ظاهرمان تغییر کند. اگر بخواهیم بر ویژگیهای ظاهری خود سرمایهگذاری کنیم، رفتهرفته مخارجمان بیشتر خواهد شد.
و البته نمیشود این روند را تا همیشه ادامه داد. در مقابل تحصیلات، مهارتها و اطلاعات علمی نهتنها تاریخمصرف ندارند، بلکه بهمرورزمان به ارزش آنها هم اضافه شود. کارمند زیبا کار خود را از دست میدهد درحالیکه متخصص غیرجذاب به متخصصی باتجربه تبدیل خواهد شد.
بهبیاندیگر ممکن است زیبایی و جوانی برای شروع کار و در سالهای اولیه به کار بیاید، اما بههیچعنوان تضمینکننده شرایط در آینده نیست. برای تضمین آینده لازم است به مهارتهای حرفهای خود توجه داشته باشیم. وقتی از برتری رزومه خود مطمئن شدیم، حالا ظاهر مناسب و برازنده میتواند سلاح نهایی ما باشد: درست است که برای انتخاب جراح بهظاهر توجه نمیکنیم اما اگر جراحی زبردست ظاهری مناسب هم داشته باشد ضرری ندارد.