«استارتاپها کسبوکارهایی نو با روشهای مبتکرانه و به دنبال انجام کارهای خارقالعاده به کمک فنآوری هستند.» این تعریف محدودکننده شامل کلماتی گنگ و گمراهکننده است. مثلا تأکید بر فنآوری در این تعریف به هیچ روی حق مطلب را ادا نمیکند.
در استارتاپهای بسیاری نوآوری مبتنی بر فنآوری است. اما به طور کلی این نوآوری، نوآوری کسبوکار محسوب میشود و رشدی که این نوآوری ایجاد میکند کسبوکار را به استارتاپ تبدیل میکند و نه این حقیقت که کسبوکار یک سایت خارقالعاده روی پلتفرم روبیآنرِیلز دارد.
در کشورهای مختلف دولتها مشوقهای گوناگونی برای توسعهی استارتاپها در نظر گرفتهاند اما تعریف آنها اغلب شامل کسبوکارهای نوپا و تازهشکلگرفته میشود. فرقی نمیکند که یک رستوران راه میاندازید، شرکت مشاورهی طراحی یا گوگلِ نوین را، از نظر دولتها شما استارتاپ محسوب میشوید. من از این تعریف خوشم میآید چون دامنهی وسیعی دارد.
خیلی خودخواهانه است که فکر کنیم تنها کسبوکارهایی جذاب هستند که مبتنی بر فنآوری باشند درحالیکه روشهایی که منجر به موفقیت کسبوکارها میشوند، کموبیش در مورد همهی انواع کسبوکار صدق میکند؛ مهارتهای لازم برای موفقیت یک شرکت ساختوساز اشتراکات زیادی با مهارتهای موردِنیاز برای موفقیت یک کسبوکار آنلاین دارد.
اما مشکل این است که اجتماع سنتی استارتاپها (مبتنی بر فنآوری) روی خوشی به این تعریف نشان نمیدهد. استارتاپ بریتِین (کمپینی جهانی که توسط کارآفرینان بریتانیایی برای ارائهی پیشنهادات و راهنمایی به کارآفرینان راهاندازی شد)، در آغاز راهاندازی با بازخورد منفی این گروه مواجه شد؛ زیرا بر مبنای تعریف آنها کسبوکارهایی که مبتنی بر فنآوری نیستند هم میتوانند «استارتاپ» باشند. راهنماییهای ارائه شده در سایت استارتاپ بریتِیندامنهی گستردهتری از تعریف رایج استارتاپ را در بر میگیرد.
عجیب نیست که فعالین حوزهی فنآوری نسبت به چنین تعریفی تردید دارند و شاید احساس خطر میکنند. این تعریف دامنهی گستردهتری را پوشش میدهد در نتیجه ارائهی خدمات هزینههای بیشتری میطلبد اما هدف بزرگتر و باارزشتری پشت آن است.