خط مقدم پروژه های نوآوری شامل پرورش موضوعات و ایده ها پیش از آغاز فاز رسمی توسعه پروژه است. مطالعات پیشین خط مقدم را به عنوان دشوار ترین و نا به سامان ترین فاز فرایند نوآوری در نظر می گرفتند، اما خط مقدم عالی ترین فرصت ها را نیز برای بهبود قابلیت کلی نوآوری در یک شرکت فراهم می آورد.
تصمیمات مهم استراتژیک مربوط به بازار های هدف، نیاز مشتریان، پیشنهاد های قیمت، قیمت ها و هزینه های مورد انتظار، کارایی های اصلی و کارامد ترین فن آوری های محصولات جدید همگی در مرحله خط مقدم اتخاذ می شوند. مطالعات تجربی و مفهومی پیشین در زمینه خط مقدم بر نوآوری های محصول و خدمت تمرکز داشته اند. تحقیقات اندکی بر دیگر انواع پروژه های نوآوری از قبیل فرایند، بازاریابی، نوآوری های مدیریتی یا سازمانی تمرکز کرده اند که می توانند به کار گیری های بیشتری نیز برای سازمان داشته باشند.
ادبیات تحقیق کنترل مدیریتی که در آغاز دهه ۱۹۷۰ پدید آمد، به این پرسش می پردازد که مدیران اجرایی چگونه شرکت هایشان را مدیریت می کنند. در این سری از ادبیات تحقیق کنترل به منزله معادلی برای مدیریت عمودی از بالا به پایین نیست، بلکه شامل مکانیسم های خود مختار و نو پای مختلفی است که بر مکانیسم های بعدی و موضوعات رهبری نرم تر از جمله ارزش ها، قدرت بخشی و آزادی تأکید می کنند. بر مبنای این جریان ادبیات تحقیق مفهوم «کنترل مدیریتی» در این مقاله طیف وسیعی از چینش های سازمانی را در بر می گیرد که به رهبری نرم و همچنین مکانیسم های جانبی و وارونه در سازمان وابسته اند. نقش مدیریت در خط مقدم نوآوری این است که تصمین کند تصمیمات و گزینه ها بهترین سودمندی را برای شرکت دارند و به نیاز های استراتژیک طولانی مدت کمک می کنند. توان مدیریت برای تأثیر گذاری بر گزینه های استراتژیک ماهیتاً بهترین سودمندی در خط مقدم است. با این حال، مدیران اجرایی نوعاً خیلی دیر به طور جدی در ابتکارات وارد می شوند، معمولاً دقیقاً پس از فاز طراحی که مشکلات برنامه ریزی آشکار می شوند و به تعهد مالی نیاز است. با این حال، لازم است تا از طریق روش مدیریتی کنش گرا از سهولت استراتژیک تصمیم گیری ها در خط مقدم و نحوه به گار گیری این استراتژی به طرزی کارا و تجدید آن به طرزی نوآورانه اطمینان حاصل کنیم. به دلیل به کار گیری های آن در طولانی مدت، می گوییم کنترل مدیریتی بیشترین اهمیت را به خصوص در خط مقدم نوآوری دارد.
به علاوه، شرکت داشتن مدیریت در خط مقدم به دلایل زیر اهمیت دارد:
ایجاد ایده های نو با کیفیت، تبدیل این ایده ها به مفاهیم قابل لمس و موقعیت های شغلی، فعال سازی هماهنگی میان عملکردی، ایجاد انتقال دانش میان پروژه ها و خطوط مقدم آن ها و دستیابی به همکاری در پروژه ها. این امر چالشی را برای یافتن تعادلی بین قدرتمند سازی و توجیه پذیری، استراتژی هدف و ظهور یافته و تجربه و کارایی ایجاد می کند که در کنترل مدیریتی سازمان هایی اهمیت دارد که به دنبال فضایی برای نوآوری و انعطاف پذیری هستند. بر اساس مشخصات بالا، دفاتر مدیریت پروژه (PMO ها) یا تشکل های سازمانی مرتبط می توانند دارای نقش کلیدی در مدیریت پروژه های نوآوری به خصوص در خطوط مقدم در نظر گرفته شوند. این دفاتر ممکن است واحد های سازمانی رسمی یا تشکل های غیر رسمی تری باشند که می توانند شامل تسهیل کننده ها، گروه های نوآوری، فرایند های نوآوری و یا مدیریت ایده و سیستم های نرم افزاری نوآوری باشند.
علیرغم به کار گیری های مهم و بالقوه آن برای مدیریت خط مقدم نوآوری، تحقیقات گذشته به نقش PMO ها به عنوان تشکل های سازمانی موجود در خط مقدم پروژه های نوآوری نپرداخته اند. تحقیق اخیر هابز و آبری و دیگر ادبیات تحقیق عمل گرا ، بیان گر این مطلب است که PMO ها واحد های تخصصی سازمانی هستند که نقش ها و وظایف مختلفی دارند. با این حال، ادبیات تحقیق موجود در زمینه PMO بیان می کند که نقش دفتر مدیریت پروژه، پشتیبانی، هماهنگی و کنترل کار های مربوط به پروژه است. بر طبق این گفته، نقش در ارتباط با نمایش مناسبی از یک PMO در زمینه خط مقدم پروژه نوآوری مشخص نیست. به علاوه، PMO های رسمی یا واحد های تخصصی دیگر برای این منظور وجود ندارند که در اکثر شرکت های مورد بررسی تجربی ما چنین است، پس می توانیم بپرسیم کدام تشکل های سازمانی دیگر به مدیران اجرایی در مدیریت خط مقدم کمک خواهند کرد. این تحقیق موضوع کنترل مدیریتی در خط مقدم پروژه های نوآوری را مطرح می کند. فرض ما بر این است که تشکل های سازمانی برای چنین کنترل مدیریتی به عنوان عنصر سازمانی تشکیل دهنده شخصیت حقوقی هستند که با دفتر مدیریت پروژه قابل مقایسه است. در این بررسی، به سه شکاف موجود در ادبیات تحقیق PMO اشاره می کنیم. نخست، ادبیات تحقیق PMO به تأکید بر اجرای پروژه گرایش دارد و کمتر بر توجه خاص به نقش PMO در اداره فاز خط مقدم پروژه ها نوآوری تأکید می کند. دوم، ادبیات تحقیق موجود در زمینه PMO بسیار تجربی است و از پایه نظری تثبیت شده ای برای ارزیابی مفهوم یک دفتر مدیریت پروژه به طور گسترده استفاده نمی کند. با استفاده از نظریه های طراحی سازمانی و به خصوص کنترل مدیریتی برای ارزیابی نقش و وظایف یک PMO به بررسی این شکاف می پردازیم. سوم، بر اساس نظره های طراحی سازمانی و کنترل مدیریتی، از منظر وسیع تری به بررسی تشکل های سازمانی می پردازیم و تنها بر PMO به عنوان یک واحد تخصصی سازمانی تمرکز نمی کنیم.
از این رو، نتایجمان نشان دهنده گونه های مختلفی از تشکل های سازمانی خارج از مفهوم سنتی PMO به عنوان یک واحد تخصصی است و نتایج ما نحوه درگیری این تشکل های سازمانی را در مدیریت خط مقدم پروژه های نوآوری را نشان می دهد. می توان این تشکل های را به عنوان مکانیسم های جایگزین برای یک PMO غایب یا تکمیل کننده وظایف یک PMO غایب در نظر گرفته شوند. بنابر این، تحقیق ما از طریق در بر گرفتن جنبه وسیع تری از تشکل های سازمانی برای کنترل میدیرتی پروژه ها تحقیقات موجود در زمینه PMO را گسترش می دهد. این مقاله دو پرسش زیر را بررسی می کند:
• مدیران می توانند در مدیریت خط مقدم پروژه های نوآوری از کدام مکانیسم های کنترل استفاده کنند؟
• دفتر مدیریت پروژه (PMO) یا تشکل های سازمانی مربوط چگونه می توانند در کنترل مدیریتی مدیریت خط مقدم پروژه های نوآوری به کار روند؟
کار ما مبتنی بر نظریه های طراحی سازمانی و کنترل مدیریتی است. به دلیل زمینه خط مقدم نوآوری از ادبیات تحقیق خط مقدم نوآوری برای درک کنترل مدیریتی در این زمینه خاص نوآوری استفاده می کنیم. داده های تجربی به کار رفته در این مقاله از چهار شرکت مورد بررسی گرفته شده است. تأثیر اصلی این مقاله به نقش PMO های مرتبط با مکانیسم های سازمانی و مدیریتی یک شرکت در زمینه مدیریت چند پروژه نوآوری مربوط می شود. این تحقیق به حوزه وسیع مکانیسم های سازمانی و مدیریتی برای مدیریت چند پروژه در یک شرکت مبتنی بر پروژه (PBF) مربوط می شود.
از عبارت «شرکت مبتنی بر پروژه» برای اشاره به دو نوع شرکت استفاده می کنیم:
شرکت هایی که تنها بخشی از فعالیت هایشان را به شکل پروژه هدایت می کنند، حتی اگر فعالیت اصلی تولیدیشان مبتنی بر حجم باشد و شرکت هایی که اکثر فعالیت های داخلی و خارجیشان را به شکل پروژه ترکیب می دهند. شرکت ها و سازمان های مبتنی بر پروژه در طیف وسیعی از صنایع، از جمله خدمات مشاوره و تخصصی، صنایع فرهنگی، فن آوری بالا و محصولات و سیستم های پیچیده یافت می شود. کنترل میدریتی در این مقاله به فعالیت هاییی اشاره دارد که الگو ها را در خط مقدم پروژه ها حفظ می کنند یا تغییر می دهند تا به نتایج موفقیت آمیز دست یابند. و در راستای ادبیات تحقیق موجود در مورد کنترل گسترده مدیریتی، مفهوم کنترل را نیز به طرز وسیعس تفسیر می کنیم تا تشکل ها، آداب، فرایند ها و ابزار سازمانی را در بر گیرد که به تصمیم گیری های استراتژیک متناسب مربوط به کل سند پروژه مربوط باشد و جهت و حمایت نیز برای پیشرفت تک ایده های پیش پروژه ای و پروژه ای ارائه می دهد.